سیمای آزادی - تلویزیون ملی ایران

۱۳۹۴ دی ۳۰, چهارشنبه

تنها يک جمله بود، اما...! ـ ميثم ناهيد

«... ما قدرت و ارادة مبارزه و جنگيدن داريم؛ اگر قرار نبود که تغيير بدهيم، پس چرا تغييرگر آفريده شديم؟...»وقتي نزديک به 4 دهة پيش برادر مسعود، اين جمله را در کلاس‌هاي تبيين جهان بيان کرد، شايد کمتر کسي ژرفنا و ديناميزمي که در اين جمله نهفته است را، مي‌فهميد.
آخر بايد 4 دهة پرفراز و نشيب مي‌گذشت؛ بايد کشتي سازمان از صدها گرداب فروبرنده اي که ارتجاع و استعمار در برابرش گسترده بودند، تا آن را فروبکشانند و نابودش سازند، عبور مي‌کرد؛ بايد از ميان گدازه‌هاي سوزندة آتش، سمندروار گام برميداشت؛ بايد 120 هزار سربه دار را فدا مي‌کرد؛

بايد هزاران بار پيکرش از ضربات تازيانه سياه و کبود مي‌گشت؛ بايد آنجا که توطئة ارتجاعي- استعماري، در پي مدفون کردنش در زير خاک نيستي برآمده بود، با همه چيزش به دل شعله‌هاي آتش مي‌شتافت و توطئه را در هم مي‌شکست؛ بايد 12 دولتي كه به ياري ارتجاع آمده بودند، با تمام توان بر آن مي‌تاختند، به شکل مهيب بمبارانش مي‌کردند، سلاحش را گرفته، سال‌هاي سال، بند و زنجير به دست و پايش مي‌بستند؛ درِ باغِ سبزِ زندگي بر رويش باز مي‌کردند تا تسليم شود و يک گام از شعار سرنگوني کوتاه بيايد؛ بايد 2 سال با 320 بلندگو، رگبار نفرين و تسليمطلبي بر او مي‌باريدند؛ بايد آنرا رهسپار زندان آزادي مي‌کردند و آنجا نيز موشک‌ها را روانه‌اش مي‌ساختند تا مگر از خط واژگون کردن رژيم دست بردارد...
آري، بايد 4 دهه پراتيک مبارزه‌اي سخت و سرخ، حقايق را از پسِ پرده‌هاي ناباوري نمايان مي‌کرد تا مفهوم آن جملة برادر مسعود، روشن شود: «... ما قدرت و اراده مبارزه و جنگيدن داريم؛ اگر قرار نبود که تغيير بدهيم، پس چرا تغييرگر آفريده شديم؟...»
سخني که ميان دنياي انساني با دنياي حيواني مرزي عبورناپذير مي‌کشد؛ زندگي انسان را هدفمند مي‌سازد؛ بر روي گذرِ پوچ ثانيه‌ها در يک زندگي بدون آرمان، خط مي‌کشد و به انسان مي‌گويد که مي‌تواند و بايد که تغيير دهد!
سخني که از متن يک جهان‌بيني درخشيده، سمت و مسير حقيقي انسان را روشن مي‌سازد. سخني که مي‌گويد وقتي ارتجاع و استعمار بر هست و نيست ميهنت چنگ انداخته‌اند، هر چقدر هم توان و قدرت داشته باشند، مي‌توانيم تغيير دهيم؛ آخر ما قدرت و ارادة مبارزه و جنگيدن داريم!
سخني که مي‌گويد، توان حقيقي انسان، نه اين قدرتِ رايج در دنياي پلشت سياست روز، بلکه آن ارادة انساني است که تا آنجا بالا مي‌رود که مي‌تواند سوزنده و شکافنده، در نوک پيکان تکامل، رَه به پيش سپرده، قدرت‌ها و قدرقدرت‌ها را به زانو درآورد.
سخني که امروز رَه توشة هر مجاهد خلق است؛ با آن دره‌هاي هولناک را پشت سر مي‌گذارد؛ از گردنه‌هاي سنگلاخ عبور مي‌کند و مي‌رود تا با سلاح «اراده» و «توان نامتناهي مبارزه و جنگيدن»، بند از بند ديکتاتوري ولايت فقيه گسسته، نيست و نابودش سازد.
آري، اين سخني بود که برادر مسعود، کمتر از يکسال پس از 30 دي 57 که از زندان گام بيرون گذاشت، بيان کرد. شايد آنروز تنها خود او افقي را که با اين سخن ترسيم مي‌کرد، مي‌ديد. اما وَه که چه باشکوه که ما مجاهدين، در تمام اين سال‌هاي سخت و نفسگير، گام به گام با اين سخن که تا ژرفناي هستي معنا دارد، آمديم و بي شک با اراده و توان جنگيدن، آرمان آزادي را براي مردم ايران، محقق مي‌کنيم.
«آري، ما قدرت و ارادة مبارزه و جنگيدن داريم...!»
ميثم ناهيد



30دي94