در
آستانه سي دي هستيم ،روز آزادي برادر مسعود، روزي كه تاريخ مقاومت ايران
ورق خورد. تاريخ نوين خلقي که به انتظار از بندرستن کسي بودکه در تيرهترين
شبها، از تن و روان خود مشعلي فروزان فرا راه آزادي و رهايي خلقش
برافروخته بود .
آنروز را هرگز فراموش نمي كنم . من جلوي درب زندان قصر بودم، مدتها بود كه هر روز همراه با ديگر خانواده ها ، براي آزادي زندانيان سياسي به مقابل درب زندان مي رفتيم و شعار مي داديم و هر بار دسته اي از مجاهدين و مبارزين آزاد مي شدند و آنروز نوبت آخرين دسته بود و برادر مسعود در ميان آنها بود.همه بشدت مضطرب و نگران بودند .
آنروز را هرگز فراموش نمي كنم . من جلوي درب زندان قصر بودم، مدتها بود كه هر روز همراه با ديگر خانواده ها ، براي آزادي زندانيان سياسي به مقابل درب زندان مي رفتيم و شعار مي داديم و هر بار دسته اي از مجاهدين و مبارزين آزاد مي شدند و آنروز نوبت آخرين دسته بود و برادر مسعود در ميان آنها بود.همه بشدت مضطرب و نگران بودند .
فاصله
اعلام آزادي برادر مسعود تا آمدنش بالاي درب زندان به اندازه يك تاريخ
گذشت و بعد هم پيوستن او به ميان جمعيت زيادي كه آنجا تجمع كرده بودند، در
ميان اشك هاي شوق مادران و خانواده هاي شهدا كه فرزندانشان را در او
ميديدند و او را ميبوييدند، و ..
يادم هست وقتي كه برادر مسعود را به
زندان قصر منتقل كردند يك روز كه من براي ملاقات با خواهرم به قصر رفته
بودم، يكي از خانواده گفت كه مسعود براي ملاقات خانواده اش آمده است و من
كه كنجكاو بودم چهره كسي را كه بسيار از نقش او در رابطه سازمان شنيده بودم
از نزديك ببينم، با اصرار ،كارت يكي از خانواده ها را گرفتم و به محل
ملاقات رفتم و براي اولين باربرادر مسعود را پشت ميله هاي زندان ديدم با يك
كلاه پشمي و بسيار پرشور . اين همان رهبري بود كه سرنوشت من و بسياري ديگر
ازنسل آنروز را دگر گون كرد. رهبري كه رهنمودهايش، درس هايش، تا عمق وجود
هرمجاهد و انسان آزاده اي نفوذ ميكند . يكبار يكي از بچه ها سئوال كرد
راستي چرا اين قدر حرف هاي برادر مسعود تاثير گذار و دگرگون كننده است؟گفتم
، چون سخن او از دل واقعيت برخاسته و ريشه در عمق واقعيت دارد، چون شفـاف و
صادقانه است و رنگي از خود در آن نيست. چون او پاي حرفهاي خود ميايستد و
قيمت آن را هر چه که باشد تا آخر ميپردازد.
واقعيت اين است كه در طول
تاريخ بسياري از رهبران بودند، بسياري از جنبشها بودند، بسياري از احزاب و
گروههاي سياسي بودند که در عينحال که يک کار درستي را تشخيص دادند، اما
حاضر نبودند قيمت آن را بدهند. به دلايل مختلف حاضر نشدند بهاي آن را بدهند
و در نتيجه، آن جنبش يا آن حزب يا آن حرکت سياسي به انحطاط رفت .اما اين
مقاومت به يمن رهبري برادر مسعود اين سعادت را داشت تا بياموزد كه بايد
براي مسير آزادي قيمت داد ، او رهبري است كه در مقابل دجاليت خميني ايستاد؛
باشهامت ايدئولوژيک، با شهامت تاريخي و با موضعگيرهاي تاريخي، اسلام پناهي
دروغين خميني را افشا کرد و اجازه نداد که تاريخ ايران، تاريخ منطقه،
تاريخ جهان اسلام، به ويژه تشيع انقلابي ، به لوث وجود خميني آلوده شود و
او نسلي را تربيت كرد كه با سنگين ترين بها اين ارزش را حفظ كرد .
اين شعر مجاهد شهيد بهداد كه نمونه اي از اين نسل بود را هميشه در خاطر دارم .
و کلمه را ذبح کردند...
«مسعود رجوی»
برای کلمه میجنگم
بهخاطر تکتک واژهها
بهخاطر يک شعر
من برای بقای يک ترانه، يک سرود، جان میدهم
يا شايد
برای شگفتن يک گل
گلخندی بر لبان خلق
برای کلمه میجنگم و بهخاطر تکتک واژهها
برای عشق
که به پلشتی آلودندش
و زندگی که به پستی
من برای بقای مقدس کلام
بهخاطر ايمانم به چکامهی زندگی میسرايم