سیمای آزادی - تلویزیون ملی ایران

۱۳۹۴ دی ۲۶, شنبه

در ادامه سقوط ! - علی خراشادی

در نفرت سعادتی نیست ( آلبرکامو)
همانگونه که انتظار میرفت اسماعیل یغمائی بجای تامل و اندیشیدن ، عجولانه واکنش نشان داد و همه سئوالاتی که خودش باید جوابگو باشد را به نویسنده باز گرداند. اودر جوابیه خود به تعریف و تمجید از مجاهد شهید علی خراشادی پرداخته است. ایکاش دوباره این اشتباه را تکرار نمیکرد.چرا که علی نیز همچون طه و ثریا و اسلام و ابولقاسم و جواد و امیرو هزاران جان شیفته ی دیگری که بدست جلادان حاکم در زندانها و خیابانها و در اشرف و لیبرتی به خاک و خون کشیده شدند و همانها که دلیرانه ایستاده اند و به رزم خود ادامه میدهند "مجاهد" بود.
او مجاهد بود بی هیچ پسوند وهیچ پیشوند. بیهوده اورا به صفت "مرده" ستایش و او را هم پرونده خود" قلمداد نکن. با توصیفات آنچنانی او را به خود نیالای! تو باز هم چنان از علی خراشادی یاد میکنی که گویا اگر زنده بود ( بلا نسبت) در کنار تو علیه مجاهدین قلم وقدم میزد و همنشین یک مزدور ساواک آخوندی میشد و با انجمن نجات پل میزدو.....
به احترام علی خراشادی و همه آنهائی که از نظر تو خوب و صاذق بودند بس کن ! همانگونه که سروده هایت را پس گرفتی شهدای مجاهدین را نیز رها کن . از آنها که با افتخار به سازمان و رهبرانشان برای آزادی و بهروزی مردم جان فدا کردند ، یاد نکن . اگر کمی تامل کنی میفهمی که تو با مواضع و هویت جدیدت هر چه بیشتر در وادی افتخارات دروغین پیش بروی بیشتر از اندیشیدن در سقوط دردناک خویش فاصله میگیری. من اصلا نه قصد قرار دادن تو در یک محذوریت اخلاقی و نه قصد توهین به تو را دارم .
حالا فهمیدی که چرا من نام " علی خراشادی" را برای خود گزیده ام؟ او معلم فداکار و آموزگار با وفائی بود که مجاهد شد و مجاهد رفت. من بازگوئی حقیقت را از او آموخته ام. او که چون درختی پربار فروتن وهمیشه آماده خدمت بود.
راستی چرا بجای استخراج نکاتی از متن نوشته من و طرح یک مسابقه بیست سئوالی ، خود را با مارک "رقت انگیز" از شر عواقب اندیشیدن خلاص کرده ای؟
اگر محبت های بیدریغ مجاهدین را ظرف سالهائی که با آنها همسفره بوده ای را از یاد برده ای حتما به آلزایمر (فراموشی مفرط) دچار شده ای. برای راهنمائی یاد آوری میکنم که هر جه داری از آنها داری !
مایه شرمساری است که نمیدانید "کثیف ترین منجلاب" تاریخ معاصر به چه پدیده ای اطلاق میشود . شاید هم میترسید که به عبای منجلاب مربوطه و برادرتان که رابط شما با آن است بر بخورد. این منجلاب همان رژیم منحوس ولایت فقیه و سازمان بدنام اطلاعات و ماموران جنایت کار آن و انجمن نجات و همه دارو دسته های وابسته به آن است. مفهوم شد؟
برای پی بردن به سولبق عنصر اطلاعاتی که شما به همنشینی و بازجوئی او نشسته اید، توجهتان را به اطلاعاتی که خانم مهناز بزازی در مورد وی منتشر کرده است جلب میکنم.
در مورد همسر سابقتان دوباره عنان از کف داده و نظر مرا که همه دردهای شما ازانتخاب و تصمیم او برای مبارزه ناشی میشود صحه گذاشته اید.
نوار یا متن بازجوئی های خودتان با همان عنصر اطلاعاتی را یکبار مرور کنید خواهید فهمید که چه کسی جای دوست و دشمن را نشان میدهد( شاید در خلوت خود کمی شرم کردید. امری که بعید بنظر میرسد).
برای فهمیدن معنی "مبارزه" دیگر به خود زحمت ندهید و وقت خود را بیهوده تلف نکنید. شما دیگر دشمن مردم را نمیشناسید. همه آنچه اتفاق افتاده را باید فراموش کرد. اشتباهی رخ داده است و خوشبختانه شما در اثر آن اشتباه جزو هزاران کشته ها نیستید همدوش با "منتقدان" به مبارزه تان علیه مجاهدین ادامه دهید.
کامو میگوید: برای چه ما همیشه نسبت به مردگان منصف تر و بخشنده تریم؟ دلیل اش ساده است! با آنها الزامی در کار نیست.