سیمای آزادی - تلویزیون ملی ایران

۱۳۹۴ آذر ۲, دوشنبه

شدت نیکان روی در فرج دارد ـ بهداد رضایی

چون او را بردار کردند ابلیس آمد و او را گفت: «یکی اَنا (من) تو گفتی و یکی من. چون است که از آن تو رحمت آورد و از آن‌من لعنت؟» حسین گفت: «از آن‌که تو اَنا (من) به در خود بردی و من از خود دور کردم. مرا رحمت آمد و ترا لعنت. تا بدانی که مَنی کردن نیکو نیست و مَنی از خود دور کردن به‌غایت نیکوست»(1)
هنگامی‌که وارد سازمان شدم. چیزی از مبارزه به معنای واقعی کلمه نمی‌دانستم هنوز هیچ تجربه‌‌يي نداشتم. اما می‌دانستم تنها راه برای برکندن ریشه ولایت‌فقیه مبارزه قهرآمیز است.
هر بار که درباره رشادت، مقاومت و پاک‌بازی شهدای مجاهد خلق مانند اشرف رجوی، مهدی رضایی و... می‌شنیدم و یا می‌خواندم دچار شگفتی می‌شدم. با خود می‌گفتم چقدر شجاعت و توان! چقدر صلابت! رفاه و زندگی به دنبال آن‌ها می‌دوید اما آن‌ها در مبارزه‌يي بی‌امان هرلحظه به استقبال مرگ می‌رفتند. و اَنا (من) را از خود دور می‌کردند. عکس محمد آقا، سعید محسن و بدیع زادگان، بنیان‌گذاران ِسازمان ِباشکوهم نیز در همین افکار بیشتر غوطه ورم می‌کرد. با دیدن تصویر برادر مسعود با آن چشمان زیبا، مهربانو قاطع، در كنارش خواهر مریم با روسری قرمز طور دیگری می‌شدم حس می‌کردم در دنیای دیگری، با انسان‌های ازخودگذشته و رابطه‌هایی سرشار از عواطف وارد شده‌ام. آب بی فلسفه می‌خورند، دشت همه سجاده آن‌ها، خدایشان بالای همین بلندی همین نزدیکی‌ها. از خودم می‌پرسیدم وقتی تنها هستند با چه کسی حرف می‌زنند؟ وقتی خسته می‌شوند؟ هنگامی‌که در چند قدمی مرگ هستند؟ به چه نقطه‌ای اتکا دارند؟ هنگامی‌که هم‌رزم عزیزی از میانشان پر می‌کشد؟ چرا افسرده نمی‌شوند؟ وقتی به سمت آن‌ها شلیک می‌شود چرا فرار نمی‌کنند؟ وقتی تعداد نفرات، سلاح و تجهیزات دشمن از آن‌ها بیشتر است، چگونه گام‌هایشان را استوارتر می‌کنند؟ ولایت‌فقیه از این کشور یا آن کشور با زد و بند و مماشات حمایت می‌شود؟ اما چرا اینان در نظم جهانی (تعادل قوای سیاسی و نظامی) ذوب نمی‌شوند! درکناری ساحل عافیت نمی‌جویند! برعکس دندان خونین بر جگر خسته می‌فشارند، متمرکز در جنگ با دشمن اصلی، پاکبازانه به استقبال حوادث و خطرات می‌روند. دشمن خانواده آن‌ها را دستگیر می‌کند و می‌کشد. اموالشان را غارت می‌کند. اینان با اتکا به چه نقطه‌‌يي سرسخت‌تر می‌شوند؟ به‌راستی از کجا توان و انگیزه می‌گیرند؟ چگونه و چگونه...؟
همچنین ابتدای ورودم به سازمان واقعاً نمی‌دانستم بخشی از سیاست اصلی ولایت‌فقیه جهت از بین بردن تنها هماوردش (مجاهدین) ایجاد جنگ روانی و دروغ‌پراکنی، به هر طریق ممکن مانند تهیه فیلم، انتشار کتاب‌های به‌کلی دروغ و... هست، در این‌طرف یا آن‌طرف دنیا موجوداتی را به اسم فعال حقوق بشر، جاوید ایران و... غیره مزدورانی بی‌رگ و استخوان اجیر می‌کند. بعد در معده سیری‌ناپذیرـ حفظ نظام ولایت‌فقیه ـ آن‌ها را حسابی نشخوار می‌کند. سپس نحاست تولید و علیه رهبری پاک‌باز و ارزش‌های انسانی مقاومت باشکوه مردم ایران به کار می‌گیرد. هرگاه با این موضوعات مواجه می‌شدم، برایم جدید بود اما با دیدن برخورد شجاعانه و اصولی برادر مسعود و خواهر مریم در رویارویی با این شداید و تشبثات حقیرانه دشمن از آن‌ها یاد می‌گرفتم. و در درونم به آن عصاره‌های پلیدی و نجاست می‌گفتم:

تو بگریزی از پیش یک شعله خام               من استاده‌ام تا بسوزم تمام

اما از این‌همه صبر و حوصله متحیر می‌ماندم! می‌دیدم از کوران شعله‌ور مبارزه با قلب و جگر حتی زخمی‌تر از قبل سرفرازانه و پیروزمند عبور می‌کنیم، مانند: لیست تروریستی، 17 ژوئن، بمباران تمامی قرارگاه‌ها، کشتارهای بی‌رحمانه در اشرف، انتقال اجباری به لیبرتی بانام فریبنده تی‌تی‌ال!؟ و موشک‌باران‌های پی‌درپی و ادامه‌دار! ابتدا نماز می‌خواندم، بعد از خودم سؤال می‌کردم. چطوری عبور کردیم؟ اما هنوز زنده‌ایم؟ باید این دفعه متلاشی می‌شدیم! اما جنگ مجاهدین تمام‌عیار است، شوخی ندارند باید به هر قیمت ولایت‌فقیه با تمامی نظام فرسوده‌اش برای همیشه از تاریخ میهن نیست و نابود شود. خدا را شکر رژیم ولایت‌فقیه براثر ضربات پی‌درپی و کاری مقاومت سازمان‌یافته، در بن‌بست کامل استراتژیک قرارگرفته و به تمام و کمال شقه و لاعلاج می‌باشد. کار ساده‌يي هم نبوده و نیست زیرا ما هیچی نداریم. به همین دلیل در گرماگرم این مبارزه پرشور شوق بی‌رحم و لذت بخشی جهت پیدا کردن پاسخ، مرا وادار به تلاش و مجاهدت بیشتر می‌کرد. غافل از اینکه دردم از یار است و درمان نیز هم!

 عصر پنجشنبه 7 آبان 94 ساعت 1945 دقیقه لیبرتی تحت سهمگین‌ترین موشک‌باران قرار گرفت.

شود آسان ز عشق کاری چند                  که بود نزد عقل بس دشوار

با دیدن چهره‌های مصمم هم‌رزمانم بلافاصله بعد از موشک‌باران، دوباره بی‌اختیار یاد آیه 22 سوره احزاب افتادم: «چون مؤمنان (زیادی نیرو، تجهیزات و حملات وحشیانه دشمن) احزاب را دیدند گفتند: این همان وعده‌ای است که خدا و رسولش به ما داد. خدا و رسولش راست گفتند و از دیدن نیروهای دشمن جز برایمان و فرمان‌برداری آن‌ها افزوده نشد»

صبح روز بعد در محوطه گشتی زدم و با دیدن صحنه‌های موشک‌باران در روز، یاد همان تکیه‌گاه، بنیان مرصوص، تنها پناه مظلومان ستمدیدگان افتادم.

 با یکی عشق‌ورز از دل‌وجان                     تا به‌عین الیقین عیان بینی

بله مجاهدین، در آزمایشات و کشاکش ایام مبارزه برای رسیدن به آزادی تنها یک خصلت ویژه دارند، اینان پشت نمی‌کنند، عهد و پیمان نمی‌شکنند، قادر متعال و مهربان نیز همین را دوست دارد و بهترین تکیه‌گاه و مونس اینان در مسیر سرنگونی محتوم نظام منحوس ولایت‌فقیه می‌باشد.

«شدت نیکان روی در فرج دارد و دولت بدان سر در نشیب»

بهداد رضایی

آبان ماه 94

پاورقی:

1 ـ «اَنا» در زبان عربی ـ ضمیر متکلم وحده ـ به معنای «من» است. - منصور حلاج گفت: «اناالحق»

---------------------------------