در
هر کجای جهان هستی که باشیم اگرمقداری انسانیت در درونمان مانده باشد
جنایاتی از این قبیل که در پاریس اتفاق افتاد را نه تنها محکوم میکنیم بلکه
با همه ی توان علیه آمران و عاملان آن موضع گیری میکنیم.
به هرحال این جنایت هم یکی دیگر از زایمان های بنیادگرایی اسلامی بود، جنایت هایی که ابتدا کودکان سوری را به کام مرگ کشاند و اکنون پاریس را تبدیل به جهنم کرد.براستی وعده ی کدام بهشت است که دنیا را به جهنم تبدیل ساخته.
به هرحال این جنایت هم یکی دیگر از زایمان های بنیادگرایی اسلامی بود، جنایت هایی که ابتدا کودکان سوری را به کام مرگ کشاند و اکنون پاریس را تبدیل به جهنم کرد.براستی وعده ی کدام بهشت است که دنیا را به جهنم تبدیل ساخته.
البته
برای ما ایرانیان که سالیان سال است که جهنم را به چشم خود دیده ایم این
چیزها تازگی ندارد،چرخی در شهرهای ایران که بزنیم مرگ خاموش هموطنان را
خواهیم دید مرگی که در هیاهوی مماشات دیده نمیشود،جهنم پویایی که
بنیادگرایی شیعه برای ایران درست کرده است، کودکان کار،روسپیان سودازده و
تن فروشان گرسنه،دربندانی که جان و جوانی خود را در سلول های انفرادی
میگذرانند،کسانی که از آمدن زمستان و رحمت الهی وحشت دارند،وحشت دارند که
کارتن های خوابشان خیس شود،تشنگی امان زمین را هم بریده و هزاران جهنم
سوزان دیگر.
در این موقعیت عده ای به جای حمله به عامل و سازنده ی جهنم به خود هموطنان خرده میگیرند که چنین و چنان.
اما
مردم درد آشنای ایران با مشاهده ی صحنه های دلخراش حمله تروریستی پاریس
همدردی بی نظیری با دولت و ملت فرانسه به انجام رساندند و اینجا تفاوت میان
ملتی اصیل با رژیمی سراپا دناعت و شقاوت معلوم شد. تروریسم دولت آخوندی
آنچنان از حول حلیم درون دیگ افتاد که ادا و ادو ارهای مدره نمایی را هم
فراموش کرد و هلهله زنان به جای محکوم کردن این جنایت یقه ی دولت و ملت
فرانسه را گرفته و رها نمیکند:
(روزنامه ی کیهان 24 آبان: سگ هار داعش پاچه صاحبش را گرفت.)
(روزنامه ی وطن امروز 24 آبان:غرب سرانجام دست پخت خود را چشید)
این
گونه موضع گیری های صاحبان قدرت در ایران قابل تحلیل های متفاوتی است و از
چندین جنبه میتوان بررسی کرد اما مهم ترین جنبه ی آن طبق معمول یقه گیری
از قربانی ترور است. برای ما ایرانی ها و کسانی که در فضای سیاسی ایران
هستند با این تعویض جا و یقه گیری از قربانی و رهبران آن آشنایی کامل دارند
. بهترین مثال و بارز ترین نمونه آخرین حمله به کمپ لیبرتی است ،البته با
یک تفاوت در حمله به لیبرتی میرازا بنویس های خارج از کشوری رژیم دست به
قلم شدند اما این بار خود رژیم و مهره های موثراش به یقه گیری پرداختند.
در
جریان حمله به لیبرتی مهره های خارج نشین رژیم با دنائت و گردنکشی خود
مجاهدین و رهبرانشان را متهم کردند که چرا مقاومت میکنید،چرا از اصول خود
دست نمیکشید تا به شما حمله نشود،چرا از محلی که در آن محصور هستید بیرون
نمی آیید،حال خود رژیم وارد گود شده و مشابه همان حرف ها را به دولت فرانسه
میزند،گویا بر این باور اند که اهالی پاریس هم شهرشان را ترک کنند و به ام
القرای جهان اسلام بپیوندند.
واقعه ی پاریس هرچه بود زخم هایی بر پیکر
بازماندگان قربانیان وارد آورده ولی نمکی که بر این زخم ها پاشیده خواهد
شد همان ادامه ی سیاست مماشات و بده بستان اقتصادی غرب با عامل پیدایش
بنیادگرایی اسلامی می باشد.
باز هم غرب از ترس اژدهای داعش به مار غاشیه ی رژیم ایران رو میکند.
با شرکت دادن رژیم ایران در کنفرانس های مریوط به سوریه گویا میخواهند سرطانی را با سرطان دیگر درمان کنند.